در حمله روز ۱۶ دسامبر ۲۰۱۴ به مدرسه پیشاور
بیش از ۱۴۰ نفر توسط مهاجمان طالبان کشته شدند. بعد از این حادثه شمار اعدامها و محاکمههای
نظامی در این کشور به شدت افزایش یافت، در حالی که از سال ۲۰۰۸ میلادی اجرای حکم اعدام
در پاکستان به حالت تعلیق در آمده بود. در این حمله ، هفت نفر از نیروهای طالبان در
حالی که مواد منفجر به خود بسته بودند، با بریدن حصارهای فلزی توانستند وارد این مدرسه
دولتی و نظامی شوند.
آنها
کلاس به کلاس رفتند و ۱۴۱ نفر از جمله ۱۳۲ کودک را کشتند و بیش از ۱۲۰ نفر را زخمی
کردند.
چند
روز پیش یکی از دوستان قدیمی رو ملاقات کردم که به تازگی از سفر پاکستان برگشته
بود. ایشون تعریف میکرد که بعد از کشتار دانشآموزان در مدرسه پیشاور توسط افراد
طالبان وحشت عجیبی مردم این شهر و حتی این کشور را در برگرفته است.
"او
تعریف میکرد که یکی از دوستانش که خبرنگار است در پیشاور، در خصوص این کشتار
مطالبی تعریف کرده است که بخشهایی از آن را اینجا ذکر میکنم. رفیق پاکستانیِ
دوست ما در مورد این ماجرا این جور گفته:
سه
روز پس از این کشتار من از این مدرسه بازدید کردم، صحنه بسیار تکاندهندهای بود.
خون زیادی در سالن مدرسه ریخته شده بود و سراسر کف سالن را فرا گرفته بود. من فکر
میکردم که انگار چند ساعت بیشتر از ریختن این خونها نگذشته است. یکی از دوستان
میگفت، من افراد تیر خورده زیادی را دیدهام و میدانم با شلیک گلوله این اندازه خون
روی زمین ریخته نمیشود. حتما باید بریدگی شدیدی ایجاد شود که این همه خون بر روی
زمین جاری شده باشد. وی مایل نبود به صراحت بگوید که بچه ها را سربریدهاند، ولی
در ادامه تایید کرد ، اعضای طالبان در تالار مدرسه دانشآموزان را سربریدهاند.
آنها
میتوانستند چند خانه را منهدم کنند ولی با کشتار دانشآموزان، خواستند تا آنجا که
میتوانند ایجاد وحشت کنند. اعضای طالبان حدود 100 نفر را در سالن اجتماعات سلاخی
کردند و حدود 30 نفر دیگر را در یک کلاس کشتند. معلم آن کلاس که آن روز درس
کامپیوتر به دانشآموزان میداد فرزند سه سالهاش را نیز به کلاس آورده بود. افراد
طالبان این بچه سه ساله را هم با بیرحمی جلو مادرش کشتند.
یکی از معلمهای مدرسه
را به جرم اینکه زن است و زن نباید معلمی کند، لای پرده اتاق پیچیدند و آتش زدند.
من این پرده سوخته را بچشم دیدم. مدیر مدرسه که زن سالخوردهای
بوده را نیز با همین استدلال با ریختن روغن بر سرش، آتش زدند." این خبرنگار
به دوست ما گفته است: "بعد از این حادثه دلخراش، اتفاق نظری علیه افراطگرایی
در پاکستان به وجود آمده که تاکنون بیسابقه بوده است. او میگفت برخی افراد که در
پیشاور این حادثه را برای من تعریف میکردند ناگهان گریه میافتادند. من به عنوان
خبرنگار با مردم پیشاور و پشتونها زیاد
سر و کار داشتهام، آنها اساسا تمایلی یادآوری و به زبان آوردن حادثه کربلا ندارند
ولی پس از این کشتار مدرسه، زیاد از آنها شنیدم که آن را با کربلا مقایسه
کردند."
بعد
از شنیدن چگونگی این حادثه به این فکر افتادم که، دانشآموزانی که در این حادثه
کشته شدهاند با عاملین این جنایت هم قوم و نژاد بودهاند، همکیش و هممذهب بودهاند.
منظورم این است که افراطگرایی اصلا برایش فرقی ندارد که دارد کی را میکشد، سنی
یا شیعه را، پشتون یا بلوچ را، دیوبندی یا بریلوی را، دانشآموز یا معلم را، پیر
یا جوان را، همه را میکشد. افراطگرایی در هر لباسی و به هر شکلی محکوم است.
نکتهی آخر اینکه این اقدامات و حوادث را افراد و گروههایی رقم میزنند که همیشه دم از دفاع از یک قوم و مذهب و یا تژاد میزنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر